الان که دارم این صفحه رو می نویسم تو بعد از 3 ساعت کلنجار رفتن بالاخره خوابت برد. بعضی وقتا واقعا تو نگه داشتنت مستاصل می شم پریشب تا صبح همش بیدار شدی و گریه می کردی که علتش دل دردت بود وقتی پیش دکتر بردیمت دکتر گفت طبیعی و از این بیشتر هم شاید بشه. وقتی اینجوری گریه می کنی دلم برات کباب می شه و هیچ کاری ازم برنمی آد. فقط به روز اول تولدت فکر می کنم که چقدر حالت خوب بود و احساس می کنم از امانتی که دستمه خوب مراقبت نکردم که الان دلدرد داری. دیروز من هر طرف می رفتم تو چشماتو با من می گردوندی و کلی باهم حال کردیم. امروز هم وقتی گذاشتمت جلوی تلویزیون و رفتم آشپزخونه تا غذا درست کنم تو تمام مدت چشمات رو به من دوخته بودی. تو خیلی خوب داری رش...